غرق

  • ۰۰:۲۶

این روزا مدام در حال دست و پا زدن بین زندگی و غرق شدن توی افسردگیم. بعد از ماجراهایی که برای پایان نامه م اتفاق افتاد حالم بد شد چون تا قبلش خیلی امیدها داشتم.

حدود ۶ ماه از جداییمون میگذره ولی همچنان تخریب ها و عقده هایی که توی وجودم باقی گذاشت پا بر جاست. خیلی اتفاقی اسکرین یکی از حرفهای تحقیرآمیزش نسبت به من رو دیدم و به شدت حالم بد شد اون روز و فهمیدم چرا انقد عقده ی محبت و توجه از طرف مردا توی من شکل گرفت این مدت جوری که حالا صدتا پسر بیارن جلوی من بهم ابراز علاقه کنن هم من دیگه باورم نمیشه. بدی ماجرا اینه که من به خاطر تنهایی رابطه ای رو ۴سال کش دادم که از اولشم آگاه بودم که بی نتیجه خواهد بود و هم به خودم ضربه زدم هم از یه جایی به بعد عقده هام تبدیل به خشم و آزار اون شد. حالا اما مدت هاست تنهای تنهام . کسی نیست به گوشیم پیام یا زنگ بزنه جز گاهی مامانم. اون شب دلم میخواست با یک دوست حرف بزنم اما هرچی فکر کردم هیچکس نبود تهش به مامان زنگ زدم که نمیشد همه حرفامو بهش بزنم. تنهایی همون قدر که درد داره به نظرم بهتر از بودن توی رابطه های اشتباهه.

  • ۲۷
ماه
روشنی اش را
در سراسر آسمان
می پراکند
و لکه های سیاهش را برای خود نگه می دارد۰

رابیندرانات تاگور - کتاب ماه نو و مرغان آواره
Designed By Erfan Powered by Bayan