آنچه گذشت...

  • ۰۳:۰۷

میدونی تو این یک ساله خیلی چیزا واسه من عوض شد. از رفتنم برای اولین بار به خوابگاه و سفرهای تنهایی و کلی موقعیت و آدم جدید. رفتن میم. شروع تراپی. تجربه ی اولین شغل و...

میدونی بخوام بگم کل این اتفاقا مخصوصا جدا شدنم از خونه خیلی چیزا رو توی وجودم تغییر داد. خیلی چیزا که واسم ارزش بودن و با قاطعیت میگفتم اعتقاد منه دیگه نیست یا توشون تردید دارم. دیگه نمیتونم با اطمینان از اعتقادات خودم حرف بزنم چون حس میکنم تازه دارم کشف میکنم. دیگه حتی از میم شاکی نیستم چون دیدم حتی خیلی چیزا که سرش باهاش بحثم میشد الان واسم نرمال شده. فهمیدم ما کلا از اولشم آدم هم نبودیم ولی من بودم که بیخودی زور میزدم ازش یه عاشق بسازم چیزی که از اولشم گفته بود نیست. سعی دارم روی مهارت های فردیم کار کنم. بازم پیج پابیلکمو راه انداختم و اینکه امسال دوستام واسه اولین بار سورپرایزم کردن که گریه م گرفت و کلی اون چند روز خوش گذشت. حتی قبل از تولدم توی دانشگاه خودمون مراقب کنکور دکترا و ارشد شدم و خیلی تجربه ی باحالی بود. از خود گذشته م ممنونم که برای این تغییرات تلاش کرد. امروز با مشاورم تونستم حرف بزنم. بهم گفت فکر نمیکنم دیگه خیاری که خیارشور شده به حالت قبلش برگرده. مگه نه؟ گفتم آره دیگه تاب این مدل زندگی توی خونه رو ندارم. میدونی وقتی از اتفاقای این دو ماهه براش گفتم گفت متاسفم ولی تو توی خانواده ت هم خیلی تنهایی. هیچ ساپورتی نمیشی حتی عاطفی پس دیگه ترس از دست دادن چیو داری که تصمیمتو قطعی نمیکنی؟ یه جا برگشت گفت میفهمم تو توی جایی گیر افتادی که خیلی دورن از تو من تنهاییتو میفهمم ولی این سرگذشت تو بوده که با تمام این حسرت ها باید زندگی کنی...

  • ۹۳
آمنه

آنچه گذشت شما

 برای من

 آنچه قراره پیش بیاد هست 

امیدوارم فقط بخشای خوبش باشه
موفق باشید :)
پسر آبی

منم دیدم دوستایی رو که وقتی پا تو خوابگاه گذاشتن کل زندگیشون زیر و رو شد... به نظر من این خوب نیست. مثال میزنم، رفیقم تا توی خونشون بود نماز میخوند اما خوابگاه که اومد همه چیو ترک کرد. شکست عشقی یه نقطه عطف توی زندگیه که قبل و بعدش کلی فرق داره و منم مث تو و مث خیلیا توی این دنیا تجربش کردم.. ولی این بحران ها آدم رو قوی میکنن و برای زندگی در این دنیای بی رحم آماده میکنن.. رفتنت به مشاوره درست ترین کار زندگیت بوده... 

من صرفا راجع به اعتقادات مذهبی حرف نزدم ولی خب چرا به این فکر نمیکنی که توی خونه شاید از اجبار بوده و حالا داره مدلی که دوست داره زندگی می‌کنه. کلا تا وقتی فقط زندگی توی خونه رو تجربه کرده باشی باور نمیکنی که میشه خارج از این قاعده ی خانوادگی و طبق اصول خودت زندگی کنی.خوابگاه صرفا یه فرصت بهت میده که خودت باشی. من اینطوری فکر میکنم.
آره تنهایی هم باعث میشه خودتو بهتر بشناسی. آره...
مرسی
پسر آبی

معتقدم اگه افکار و باور آدما به درستی شکل گرفته باشه توی فرصت آزادی پر نمیکشه بره، به نظر من فرصت بی بند و باری و ولنگاری در خوابگاه موجوده و افراد سست عنصر (اولیش خودم) به راحتی آسیب میبینن... 

آره فرصتش هست ولی خب نوسان تا این حد شاید واسه ورودی های کارشناسی صدق کنه ولی بازم الان توی این سن من میگم اگه چیزی نباشه که بهش آسیب بزنه چرا که نه تجربه ی زندگیه دیگه. معنی جوونی همینه به نظرم. ولی در کل کسایی که من باهاشون در ارتباط هستم و از کارشناسی هم خوابگاهی بودن اکثرا خیلی پخته تر شدن تا اینکه به قول شما به سمت آسیب برن.
حامد سپهر

سلام خوبین 

واقعا میخوایید اینجا و ببندین!؟

چرا همه دارن میرن!؟

جای دیگه‌ایی مینویسین؟

 

سلام ممنون. بقیه رو نمی‌دونم ولی من انقد اوضاع روانم بهم ریخته که دیگه نمیتونم جایی بنویسم که یه عده بشناسن و به همون سبب بخوان بار منفی بشن رو زندگیم. آره جای دیگه وبلاگ دیگه
حامد سپهر

دقیقا حال هممون اینروزا همینه متاسفانه 

آدرس خونه‌ی جدید یاتون نره:)

 

 

من دوزار آبرو دارم جلوی شما همونم می‌ره:)))
چشم
حامد سپهر

ایشالا همیشه سلامت باشین:)

ممنون

ممنونم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ماه
روشنی اش را
در سراسر آسمان
می پراکند
و لکه های سیاهش را برای خود نگه می دارد۰

رابیندرانات تاگور - کتاب ماه نو و مرغان آواره
Designed By Erfan Powered by Bayan