Iut & the other things

  • ۲۳:۰۸

یه وقتا انقد حرف هات زیاده که ساکت میشی. یه وقتا هم هست که وقوع اتفاقای خوب و بد انقدر همزمان میشه که حس هات رو گم میکنی.( حالا که هم اومدم حرف بزنم باید آهنگ فیلم مطرب از تی وی پخش بشه و تپش قلب بگیرم...) بگذریم... اول از همه بگم که توی یکی از بهترین دانشگاه ها قبول شدم. چیزی که وقتی ابتدای راه بودم حتی فکرش رو هم نمیکردم. پارسال این موقع ها همش به خودم میگفتم درس بخون که سال دیگه این موقع دانشجوی ارشد باشی. حالا هوا سرده همونجور که دوست دارم. من هم به آرزوم رسیدم... پریشب باز دردی که توی پایین کمرم وجود داره شروع شد. شب بود و همه جا ساکت و من با دهن بسته از درد به خودم میپیچیدم و صدام در نمیومد. امروز باز سراغم اومد و مامان متوجه شد. انقدر آدمای اطرافم بابت دردهاشون ناله میکنن که یادشون میره من سالهاست دارم با دردهای گاه و بیگاه زندگی میکنم و دیگه بهش عادت کردم. دیشب حالم بد بود. مامان رو مجبور کردم بریم راه بریم. برم خرید کنم تا شاید حالم بهتر شه. یک قدم تا گریه فاصله داشتم. همش از خودم میپرسیدم تو که به آرزوت رسیدی. این همه اتفاقای خوب توی زندگیت افتاده پس چرا انقد باید غمگین باشی؟ به آدما نگاه میکردم تا باور کنم بقیه آدما زندگی های متفاوتی دارن و فقط زندگی من نیست که مهمه. حقیقتش اینه که وسط همه ی این اتفاقای خوب دلم شکسته... درد داره وقتی ار رفیق بخوری‌. که تا وقتی سود داری نگهت دارن و باهات خوب باشن و هر زمان نخواستن تیر خلاصو بزنن. مسلمه که ناراحتم. تا ۴ونیم صبح بیگ بنگ میبینم چشمام قرمز میشه تا بیهوش بشم و به هیچی فکر نکم. سر کلاسای صبح چرت بزنم و کابوس ببینم. از خواب بپرم و همه ی وجودم خیس عرق باشه. نامردیه وقتی از اطلاعاتی که خودت بهشون دادی علیه خودت استفاده کنن. چندین سال پیش آدم دل رحم تری بودم. اونقدر که باورم نمیشد آدما بتونن باهم قهر کنن اما انقد زخم خوردم که دیگه نمیتونم آدمارو ببخشم. بخشیدن آدمایی که بازیم بدن کار من نیست. خیلی وقته یاد گرفتم پای چیزی زیادی اصرار نکنم شاید حق من نباشه...

احتمالا ده روز امتحانات پایان ترم رو باید خوابگاه بمونم. ترسیدم از دو چیز. یکی کرونا. یکی اینکه صبح کی منی که شب خواب ندارم رو بیدار کنه. 

حواسم هست که خدا همه جا و همیشه حواسش بهم هست. این نیز بگذرد ولی یادم میمونه.... 

  • ۴۴
محسن رحمانی

سلام 

اینکه نگرانی نداره . آلارم گوشیتون رو فعال کنید و ساعتی که میخواید بیدار بشید رو بیدار بشید یا از یکی از اعضای خانوادتون بخوایید که بهتون زنگ بزنه .ولی بهتر همون آلارم گوشیه.

سلام. آره همیشه اینکارو میکنم ولی خاموشش میکنم باز خوابم میبره برا همین سختمه😁
حامد سپهر

تبریک میگم ایشالا موفقیتهای بعدی هم پشت سر هم بیان سراغت:)

همه چیز اولش سخته بعدش خاطره میشه نگران نباش:)

خیلی ممنونم همچنین🌹
آره همیشه آدم اولش از تغییر میترسه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ماه
روشنی اش را
در سراسر آسمان
می پراکند
و لکه های سیاهش را برای خود نگه می دارد۰

رابیندرانات تاگور - کتاب ماه نو و مرغان آواره
Designed By Erfan Powered by Bayan