- پنجشنبه ۲۲ شهریور ۹۷
- ۱۸:۳۹
همیشه برایم عجیب بود که میگفتند پاییز فصل جدایی ها و فراق یار است۰ فصل زرد و نارنجی شدن و ریختن برگ های پاییزی۰۰۰
از وقتی که یادم می آمد، درختان خیابان های این شهر بیشترشان شمشاد، مورد، اکالیپتوس و نخل بودند ۰ زرد شدن برگ درختان و خش خش برگ های پاییزی در زیر پای عابران در کار نبود ۰ گیاهانِ ضعیف تر در تابستان از شدت آفتاب می سوختند ، خشک می شدند و می مردند ۰ بارها و بارها تصویر مردن گل ها و گیاهان باغچه به وقت آفتاب سوزان و بی رحم تابستان را دیده بودم و این یکی از دلایلی بود که تابستان های سوزان این شهر را دوست نداشته باشم ۰ تابستان هایی که همچون غولِ داغ و سوزانِ بی رحمی بیرون از در خانه منتظر بود تا مارا بسوزاند و ما هم ماه ها از ترسش در اتاق های خانه زیر کولرها پناه میگرفتیم و جز در مواقع نیاز از خانه خارج نمی شدیم۰ یادم هست در کودکیم روزهایی که فقط یک کولر گازیمان قدرت خنک کردن در برابر این گرما را داشت و ما همگی در یک اتاق میخوابیدیم تا خنک بمانیم ۰۰۰
تابستان های زیادی از عمرم را به خاطر گرمای بی حد این شهر از دست دادم ۰ راستش می شد بیرون بروم شبیه سالهایی که به عشق زبان انگلیسی خواندن تمام گرما و خیس شدن لباس هایم را تحمل میکردم ولی دیگر جسمم توان مقابله با این گرما را ندارد ۰۰۰ یا من ضعیف تر شده ام یا این گرما شدیدتر و شاید هم هر دو ۰۰۰ چندباری که در تابستان های داغ چند ساعتی بیرون رفتم و حالم بد شد به من فهماند که جسم من دیگر توانش را ندارد۰۰۰
من همیشه آمدن پاییز را دوست دارم چون نوید روزهای خنک را میدهد ۰ روزهایی که باران های تند می بارد و درخت ها و گل هایمان جان دوباره میگیرند ۰ روزهایی که میشود ما هم لباس های گرم و بافتمان را از کمدها بیرون بیاوریم و تصور کنیم که در یک شهر سردسیر زندگی میکنیم و شاید روزی بالاخره برای بار اول شاهد بارش برف و سفید پوش شدن شهرمان باشیم۰۰۰
من هوایِ بهاریِ پاییز شهرمان را دوست دارم وقتی خنکای نسیم به صورتم میخورد و امید دارم که به زودی باران ها از راه می رسند و باریدن را از سر می گیرند ۰۰۰