- شنبه ۱۷ شهریور ۹۷
- ۰۰:۲۴
حدود ۶ سالم بود فکر کنم ۰ تابستونا یه سری تفریحات نامعمول داشتن خانواده واسه سرگرم کردن من ، که الان یکیشو میگم واستون۰۰۰
داداش وسطی با رب و فلفل و این چیزا سس درست میکرد رقیق طور که مثلا دهنم نسوزه بعد یه بسته نون لواش هم میذاشت کنارش ۰
بازی ما این طور بود که داداش مینشست بین هال و پذیرایی بعد لقمه های کوچیک نون درست میکرد در حد یه بند انگشت میزد تو سس میداد بهم بخورم بعد من باید از زمانی که لقمه رو بهم میداد شروع میکردم به دویدن به سمت انتهای پذیرایی و در حالی دارم لقمه رو می جوم بدوم به سمت انتهای هال و بعد برسم به داداش تا لقمه ی بعدی رو بهم بده ۰ شاید نزدیک به نیم ساعت این روند ادامه داشت تا سس تموم شه ۰ کلی هم ذوق میکردم با این بازی :|
چه بازیه اخه برادر من ؟ من بچه بودم تو که نوجوان بودی ازت بعیده :))
هروقت یادش میاد غش میکنه از خنده :))
بازم از بازی های کودکیم میگم واستون :دی
+ مرسی از حرفاتون ۰ یه نفرم اومد گفت اخرین پست طنزت واسه سه ماه پیش بوده ۰ بعد من میگم از طفولیت درس و مدرسه دوست داشتم بگید نه :))