نون و سس آخه؟!

  • ۰۰:۲۴

حدود ۶ سالم بود فکر کنم ۰ تابستونا یه سری تفریحات نامعمول داشتن خانواده واسه سرگرم کردن من ، که الان یکیشو میگم واستون۰۰۰

داداش وسطی با رب و فلفل و این چیزا سس درست میکرد رقیق طور که مثلا دهنم نسوزه بعد یه بسته نون لواش هم میذاشت کنارش ۰

بازی ما این طور بود که داداش مینشست بین هال و پذیرایی بعد لقمه های کوچیک نون درست میکرد در حد یه بند انگشت میزد تو سس میداد بهم بخورم بعد من باید از زمانی که لقمه رو بهم میداد شروع میکردم به دویدن به سمت انتهای پذیرایی و در حالی دارم لقمه رو می جوم بدوم به سمت انتهای هال و بعد برسم به داداش تا لقمه ی بعدی رو بهم بده ۰ شاید نزدیک به نیم ساعت این روند ادامه داشت تا سس تموم‌ شه ۰ کلی هم ذوق میکردم با این بازی :| 

چه بازیه اخه برادر من ؟ من بچه بودم تو که نوجوان بودی ازت بعیده :))

هروقت یادش میاد غش میکنه از خنده :))

بازم از بازی های کودکیم میگم واستون :دی

+ مرسی از حرفاتون ۰ یه نفرم اومد گفت اخرین پست طنزت واسه سه ماه پیش بوده ۰ بعد من میگم از طفولیت درس و مدرسه دوست داشتم بگید نه :))

خانوم میم
خخخ عالی بود :)) چه باززییی!
اره در نوع خودش منحصر به فرد بود :))
Red man ®®
:))))دارم در قالب یه دختر بچه تپل با موهای خرگوشی تصورت میکنم.
+ما دهه هفتادیا تفریحاتمون هم خاص بود

نه دیگه در قالب یه دختربچه لاغر با موهای کوتاه قارچی باید تصور کنی :))
+ کلا خیلی چیزای خاصی بودیم :))
مسـ ـتور
این بازی که خوبه، من نگم از بازی هامون که هیچی!! D:
بگید که فکر نکنم عجیب بزرگ شدم :))
مسـ ـتور
من و خواهرم یه بازی از خودمون درآورده بودیم به نامِ همسایه! غالبا هم وقتایی که مسافرت می رفتیم، تو ماشین انجام می دادیم به این شکل که چپ چپ همدیگرو نگاه می کردیم و چشم غره می رفتیم. هر کی بیشتر می تونست این کارو انجام بده برنده بود! این یه نمونه شه و همینقدر داغااااان (((((:
وای عالی بوووددد :)))))
حالا انتخاب اسمشم باز جای بحث داره که همسایه و چشم غره نقطه عطفشون کجا بوده :)))
من اگه بودم همون اول میزدم زیر خنده :))
حوا ...
باحال بوده :)))
اره والا مارو اینجوری سرگرم میکردن :)))
آسـوکـآ آآ
فک کنم تو این چند روز اخیر اولین باری بود که می خندیدم
عالیه داداشت :دی
خداروشکر :دی
اره بچه ها ما تو این کارا استادن :))
فرشته ...
پرودگارا! :))
خدایی خلاقیتتون قابل ستایش بوده:)))
خلاقیت اقای برادر بود ولی اینکه منم از قوانینش پیروی میکردم و کلی هم کیف میکردم جای بحث داره :)))
ابوالفضل ...
خودم رو گذاشتم جای داداشت و یه دل سیر خندیدم :))))
اره خودش میگه تو اخری بودی همه مسخره بازی هارو روت امتحان میکردیم :))
حامد سپهر
یعنی خواهر اینهمه پایه ندیده بودم:)))
من کودک بودم از همه بی خبر میگفتن این بازیه منم ذوق میکردم :)))
Elec tra
خدا رو شکر در حال دویدن لقمه سسی تو گلوت نپریده :)
اره واقعا :)
نه خودش حواسش بود لقمه های خیلی کوچیک میداد دستم :)
علیــ ـرضا
خخ 
گوشت بشه به تنت 😅
مرسی :دی
سراسر گنگ
من که کلا هنوزم نون و سس دوست دارم

بازیتون شبیه بیس بال بوده
من الان سس با نون باگت خیلی دوس دارم :دی

اره اتفاقا خودمم به ذهنم رسید :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ماه
روشنی اش را
در سراسر آسمان
می پراکند
و لکه های سیاهش را برای خود نگه می دارد۰

رابیندرانات تاگور - کتاب ماه نو و مرغان آواره
Designed By Erfan Powered by Bayan