تبلیغات تلویزیونی

  • ۱۹:۰۶

۱_ دیدین تبلیغ شیر رامک که یه گاو نر با صدای مردونه میاد میگه این شیر منه؟ :/

یعنی ایرادش چی بود که صدای گاو ماده جاش میذاشتن؟ :/

۲_ تبلیغ ماست لاکتیویا رو دیدین؟ خانم میاد دستش رو میذاره روی شکمش با ناراحتی به مادرش میگه چندوقته نفخ دارم بعد مادرش توصیه میکنه این ماست رو بخور ۰

+ من توی خونه پرسیدم هیشکی حاضر نیست در ازای هر چقدر پول توی تلویزیون بگه نفخ دارم :)))

+ اصلا دست خودم نیست هربار این تبلیغ رو میبینم اصلا نمیتونم جلوی خندم رو بگیرم ۰هی هم پخش میشه :)))



آسـوکـآ آآ
وااااااااای به خدا من و خواهرمم هربار اینو میبینیم از هم میپرسیم تو حاضری جای اون دختره باشی :-D

 :))))
من از کل خانواده پرسیدم هر مقدار پولی هم پیشنهاد دادم نپذیرفتن :)))
الهه ...
اون دومیه رو بدجور موافقم!:)))) یعنی منم هر بار این تبلیغ رو می بینم میگم این خانمه خجالت نمی کشه؟ :))
در مورد اولی هم با کمال تعجب باید بگم با این که تبلیغه رو دیده بودم، تا وقتی ملت سوژه ش نکرده بودن تو توییتر و اینا، اصلا متوجه این موضوع نشده بودم :|
دقیقا منم هربار اینو میپرسم وسط خنده هام :))
یکی نیست بگه چی فکر کردن با خودشون :))
تک مدی
:)) به مورد یک دقت نکرده بودم!!
...
ولی اونایی مورد دو اجرا کردنو باید حواله داد به اون تبلیغ رنگ مو که رنگ شال خانومه قبل و بعد رنگ کردن موهاش عوض میشد!
وای اون تبلیغ که عالی بود :))
و حتی اون تبلیغ که خانمه روی شال شامپو میزد :)))
حوا ...
بدتر از این‌ها هم هست :)
توی تبلیغات؟
من این دوتا رو دیدم دیگه بقیه رو خبر ندارم :دی
محسن رحمانی
خخخخخخخخخخ فقط فقط واسه مطرح شدنه .

:دی
حوا ...
خدا رو شکر :)
 :)
حاج مهدی
توصیه اکیدش به ماست خوری برای سحر هم عجیبه!  
اره اصلا همون اولشم میگه چون روزه میگیرم اینطوری شدم :)))
حامد سپهر
خداییش کارشون سخت و زیان آور محسوب میشه :))
شما فکر کن اون دختره مثلا عروس یه خانواده باشه مادر شوهرش با پز به بقیه فامیل میگه عروسمون همون دختره س که نفخ داره:))
:)))))
اصلا هرجور آدم فکرش رو میکنه نمیفهمه چطور روش شده اینو بگه :)))
وجوج جیم
من میگم نره
تو بگو شیرش تازه ست:/
ولی جدی من یبار گفتم نفخ دارم بهم گفتن چندش انقدر بیشعور نباش!چجوری مجوز دادن تو صداسیمای ملی پخشش کنن؟
والا :/
چه میدونم والا کم مونده بود عملی نشون بده نفخ داره :)))
من خودم خواستم این پستو بنویسم تردید داشتم‌ نگن چه بی کلاسه مینویسه نفخ :)))
مهدی یار
آره
به گاوه دقت نکرده بودم
جالب بوو
آره :دی
حبـ ـاب
راجع به پست آخرتون

من تحقیق کردم! دیدم این پست، آخرین پست طنزتونه. یعنی سه ماه هیچی! این بده خب!! بنویسید. طنز بنویسید. سخته! اما حالتون بهتر میشه :)
این نشون میده که سه ماهی که دانشگاه نرفتم و بیشتر خونه بودم حالمو بد کرده۰۰۰
حبـ ـاب
کتاب برای شرایط شما شاید بهترین راه حل باشه
نشد وبلاگ های خوب

ببخشید فضولی کردم خلاصه
مرسی از پیشنهادتون :)
نه چه حرفیه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ماه
روشنی اش را
در سراسر آسمان
می پراکند
و لکه های سیاهش را برای خود نگه می دارد۰

رابیندرانات تاگور - کتاب ماه نو و مرغان آواره
Designed By Erfan Powered by Bayan