اگر خدا بخواهد۰۰۰

  • ۰۴:۳۸

میدونی شاید هیچ کس اندازه ی من لحظه آخری تو برجکش نخورده باشه که قشنگ با پوست و استخونش درک کنه چطور ممکنه تو خیالت بابت همه چیز راحت باشه و فکر کنی همه چیز روی رواله و فقط توی چندثانیه یهو همه چیز به هم بریزه ۰ که نشه اونی که فکرش رو میکردی و واسش برنامه ریخته بودی۰۰۰

بچه تر که بودم وقتی میگفتن انشالله فکر میکردم اینو میگن که بگن خدا کمک میکنه که بشه ولی بزرگتر که شدم و فهمیدم انشالله یعنی اگر خدا بخواد فهمیدم نخیر ۰۰۰ اگر اومده توی جمله و یعنی ممکنه خدا نخواد۰ پس این همه اطمینان توی گفتن انشالله چی بود؟ از اون روز به بعد هر بار گفتم انشالله ته دلم لرزیده که ببین خودتم داری میگی اگر بخواد ، اگه نخواست غصه نخوریا همیشه احتمال بده که نخواد و نشه۰

حالا از اون زمان به بعد من به هیچ چیز نمیتونم صد در صد مطمئن باشم ۰۰۰ 

یه وقتا حسودیم میشه به اونایی که انقدر با اطمینان میان از آینده میگن و میگن فلان زمان میخوان فلان کارو انجام بدن۰۰۰

حالا میتونی بفهمی هرکی که میاد و میگه بگو چندسال دیگه کجایی و چیکار میکنی چقدر باهاش حس دوری میکنم؟ چقدر حس میکنم غریبم باهاش؟

من اون اطمینان رو ندارم چون همیشه ممکنه نخواد و نشه ۰ هیچ وقت صد در صد به چیزی ، اتفاقی و ۰۰۰ مطمئن نمیتونم باشم دیگه ۰۰۰

آقای بیدل
قبلش بگو : شد شد نشد نشد :)
آره دیگه۰۰۰
بانوچـ ـه
به هیچی نمیشه دل بست به هیچی نمیشه امید صد در صدی داشت
:(
اوهوم۰۰۰
مسـ ـتور
ان شاءالله درسته که یعنی اگر خدا بخواهد ولی این رو میگن که بگن خدایا ببین من خواسته ی تو رو در نظر گرفتم، من به یادت بودم، تو هم منو یادت باشه، خواسته ی من رو یادت باشه... و خدا اونقدر ارحم الراحمین هست که یه کاری کنه تا اون چیزی که میخوای بشه (:
تو هم با اطمینان بگو من خدایی دارم که اگه بخوام بهم میده چون خودش گفته بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را ^_^
اره با حرفت موافقم ولی خب این دلیل بر انجام صد در صدش نیست .
همه چیز تهش بسته به خواست خداست نه برنامه ها و تصمیمات ما۰۰۰
ح. شریفی
یه عده برای فرار از انجام عمل میندازن گردن ان شاءالله، من هر وقت این رو گفتم عمل کردم. چون خدا نمی خواد بهم بهانه بده.
موفق باشید 🌷
نمیدونم۰۰۰
همچنین :)
حامد سپهر
هر کاری به اراده و میزان تلاش و البته خواست خدا بستگی داره
اینجوری حتی اگه به هدفت نرسیدی مطمئنی تمام تلاشت رو کردی و افسوس نمیخوری
اره همه این فاکتورها لازمه
دقیقا همینه
آسـوکـآ آآ
من هم از وقتی معنیش رو فهمیدم ته دلم قرص نمیشه...
ولی میگم میسپرم به خدا، این سپردنه حالمُ خوب میکنه.
آره نمیشه به چیزی صد در صد امید داشت
دقیقا همینه میسپاریم به خودش و قطعا خودش بهترین رو واسمون میخواد۰
خاتون ..
خیلى این اتفاق ناراحت کنندست و من این رو درک میکنم 
درسته ما هیچکدوممون از فرداى خودمون خبر نداریم و ممکنه حتى تو یه شب، یه ساعت، یه لحظه تمام شرایط هدف ها و مسیرمون از این رو به اون رو بشه.تو فکر کن ببین چند سال پیش به چیزى که الان هستى فکر میکردى؟ در مورد من که اصلا صدق نمیکنه..ولى خب میدونى چى میگن؟ میگن آدمى زاد به امید زندست. یه موقعى میشه که جورى حجم روزمره و سختى هاى زندگى و تنهایى بهت فشار مضاعف وارد میکنه که اگر همون یه امید به آینده که آرزوشو دارى نباشه، رسما از هم میپاشى و داغون میشى. همون چیزى که بخشیش میشه افسردگى و همون چیزى که این روز ها خیلى ها دچارش هستن. پس واقعا بحث شدن یا نشدن یک اتفاق نیست.بحث خودته..تلاشته..دلته! براى اینکه یک حرکتى کنى که به دنبالش یک برکتى هم باشه باید یه انگیزه باشه دیگه ..انگیزه که نداشته باشى دیگه زندگى چه مفهوم قشنگى میتونه داشته باشه وقتى آدم فقط ناتوانایى ها و ضعف ها و نشدن هاى زندگیش به چشمش میان؟همونطور که اگر خدایى نباشه که تو دلت رو بهش قرص کنى نمیتونى ادامه بدى..یعنى همین باور به بودن خداست که حال آدم رو بعضى وقت ها تو سختیا ردیف میکنه.من الان نمیدونم ده سال آینده تو چه موقعیتى هستم و اینکه اصلا زنده هستم یا نه؟ همونطور که ده سال پیش این رو نمیدونستم..اما دوست دارم به این فکر کنم همه چیز همونطورى میشه که میخوام و من میتونم. حداقلش اگر ده سال دیگه نشد نمیگم اى بابا چرا اونقدرى که باید مایه نذاشتم و اونقدر ناامید بودم و به خودم و زندگیم ظلم کرذم؟ فقط کافیه بزرگیه خدا رو باور کنى و بدونى که خودتى که قراره زندگیتو خوشکل کنى نه کس دیگه اى پس چه بهتر که زود خودتو نبازى و بیخیال آرزوهات نشى بالام جان :)
میدونی حرفم اینه اینکه تلاش کنی اینده ت فلان شه و بسپری به خدا دلیل نمیشه که دلت قرص بشه حتما اونی میشه تو فکرشو میکردی و زندگی باب میلت پیش میره۰گاهی نمیشه اونی که میخواستی و ممکنه اتفاقات بهتر یا بدتری بیفته ولی اینکه بدونی این احتمال هم وجود داره که تلاشات نتیجه ی مطلوب خودت رو نده باعث میشه زیادی بابت نشدن ها اذیت نشی۰
ابوالفضل ...
قدیما مطمین‌تر بودم به آینده با وجود اینکه سنم کم‌تر بود و دنیای جلوی روم پیچیده‌تر. این روزا با اینکه قابل پیش‌بینی‌تر شده ولی برام گنگ‌تره...
میدونی ماها امید داریم واسه آینده هرچند کم ولی تلاش میکنیم اونی بشه که ما میخوایم ولی باید اینم بدونیم ممکنه نشه و اصلا اتفاقای متفاوتی بیفته که فکرش رو هم نمیکردیم۰
گلاویژ ...
ان شاءالله یعنی اگر خدا بخواهد ولی وقتی تو ناامیدی به زبون میاریم انگار که میگیم کاش خدا بخواهد... 
دقیقا همینه۰۰۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ماه
روشنی اش را
در سراسر آسمان
می پراکند
و لکه های سیاهش را برای خود نگه می دارد۰

رابیندرانات تاگور - کتاب ماه نو و مرغان آواره
Designed By Erfan Powered by Bayan