- جمعه ۱۵ تیر ۹۷
- ۲۳:۲۸
اگه یه روز بهم بگن خودتو توی سه کلمه وصف کن میگم که۰۰۰
مهربونی ، صبر ، امید
این آخری ، امیدو میگم ، چند ماه بهش فکر کردم تا پیداش کنم که ویژگی سومم چیه۰۰۰
میدونی آخه همه منو به مهربونی میشناسن ، صبرم که خودم تو زندگی فهمیدم چقدر میتونم صبور باشم اما امید واسم واضح نبود ۰ نمیدونستم ویژگی سومم دقیقا چیه اما میدونستم هرچی که هست اون دوتای قبلی رو هم کامل میکنه۰۰۰
ویژگی سومم امیدواریه ، من حتی یه سال هایی هرشب به امید معجزه ی خدا خوابیدم و ناامید نشدم تا روزی که دکتر توی چشمام نگاه کرد و گفت معجزه شده ۰۰۰
مثل تمام اتفاق های تلخی که فکر میکردم دیگه هیچ امیدی نیست ، دیگه هیچ روزنه ی نور و راه نجاتی نیست اما درست همون لحظه ها ته دلم امید داشتم ۰۰۰
رو میکردم به آسمون و به ماه خیره میشدم یا شبا وقتی رو به قبله ش دراز میکشیدم و اشک میریختم ، باهاش حرف میزدم که تو که منو میبینی ، صدامو میشنوی پس نجاتم بده ، دستمو بگیر . تو که خوب میدونی چقدر میترسم ، تو که میدونی جز تو پناهی ندارم ، پس نجاتم بده۰۰۰
هربار صبر کردم و فهمیدم تمام مدت هوامو داشته ۰ درست همون شبایی که توی تنهایی شب ها بی صدا اشک میریختم هربار داشته نگام میکرده و هربار یه جور به دادم رسید۰۰۰
هر کی ندونه من که خوب میدونم همین زنده بودنم ، همین که سرپا باشم و بتونم به زندگیم ادامه بدم ، همین که بتونم بدون درد زندگی کنم و ۰۰۰ همشو مدیون خدام۰۰۰
حالا هرچقدر بیان بگن از بدی های دنیا و۰۰۰ ولی هیچ وقت کسی نمیتونه بفهمه چه عشقی داره وقتی بفهمی خالقت هواتو داره حتی وقتی بنده ی خوبی نبودی۰۰۰