لوس خانوم :دی

  • ۰۰:۲۰
از اونجایی که من تا چندسال پیش خیلی لوس تشریف داشتم و وقتی خانواده بهم میگفتن فلان کار رو انجام بده و ۰۰۰خیلی وقتا ناز میکردم و میگفتم خسته م و ۰۰۰:)))
پدرجان یه وقتا سر به سرم میذاشت به شوخی دوتا جمله رو گاهی میگفت و من بعد بابا هروقت از فامیل اتفاقی این جمله هارو بشنوم هم یاد بابا میوفتم هم کلی میخندم :))
اولیش اینه :از قول منم بگو رفیقمم سوخت
درست ماجراش یادم نیست ولی انگاری دوتا دوست معتاد بی جون :دی بودن وسط آتیش گیر میوفتن بعد یکیشون هی با اون صدای معتادگونه میگه سوختمم سوختمم ۰بعد اون یکی دوستش میگه از قول منم بگو رفیقمم سوخت :))) 
دومیش اینه : تو بِدَم ، بمیر و بِدَم 
که ماجراش اینه:
پسری را به آهنگری بردند تا شاگردی کند، استاد گفت: "دم آهنگری را بدم!" شاگرد مدتی ایستاده، دم را دید، خسته شد؛ گفت: "استاد اجازه میدی بنشینم و بدمم؟" استاد گفت: "بنشین" 
باز مدتی دمید و خسته شد، گفت: "استاد! اجازه میدی دراز بکشم و بدمم!" گفت: "دراز بکش و بدم"؛ بعد از مدتی باز خسته شد؛ گفت: "استاد اجازه میدی بخوابم و بدمم؟" 
استاد گفت: "تو بدم، بمیر و بدم".:)))
حوا بانو
:)
:دی
حمـ ید
دومیش داستان من و بابای بنده رو هم شامل میشه:/ :))
:)))
ظاهرا باباها خیلی از دست از زیرکار در رفتن بچه ها شاکین ولی صداشون در نمیاد :)))
ماهی قرمز
تو بدم بمیر و بدم رو همیشه داداشم به من میگه :)))
کلا همه خسته ایم :)))
حامد سپهر
الان خوبی؟؟؟:)))))
الان بهترم ولی بعضی وقتا به وضعیت کارخونه برمیگردم :)))
چارلی ‎‌‌‌
تو خونه ما اصطلاح « شما جیب ما رو نزن، فلان کار پیشکشت» خیلی کاربرد داره :)))
این اصطلاحو خودم به کار میبرم :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ماه
روشنی اش را
در سراسر آسمان
می پراکند
و لکه های سیاهش را برای خود نگه می دارد۰

رابیندرانات تاگور - کتاب ماه نو و مرغان آواره
Designed By Erfan Powered by Bayan