از اتفاقات خوب :)

  • ۱۱:۵۸

از اتفاقات خوب امروز اینکه بعد از سالها انتظار رادیوبلاگیها آماده بشه و صدای خودت رو بشنوی درحالی که دست بر پیشانی میکوبی که خدایا بار الها چرا هرگونه دستگاه ضبط صدا با من لجِ و صدامو انقد بد میکنه :/

در هرصورت ولی باحال بود۰مرسی از بچه های رادیو :)

+لینک این بخش رادیوبلاگیها (کلیک)


محمدرضا ...

یادش بخیر ... چه دوران جالبی بود اون موقع ... یادمه من هم یه بار شرکت کردم.

 

فکر کنم خیلی وقته شما رو دنبال می‌کنم اما انقدر که زندگی عجیب بود نشد خوب با شما آشنا بشم و حالا هم که دیگه اینجا فعالیت نمی‌کنین.

آدمایی مثل شما خیلی برام ارزشمندن، اینکه یک لحظه آزادی، خیال راحت و شادی رو واقعا درک کنین و ارزشش رو بدونین. من شما رو نمیشناسم ولی از پست‌هاتون این حس رو دریافت کردم.

من هم با تنهایی دست و پنجه نرم می‌کنم و عادت کردم و یه جورایی پیشه‌ی بیخیالی نسبت مسائل رو سر گرفتم.

دوست داشتم این حرف‌ها رو براتون بنویسم و بابت این بودن‌ها ازتون تشکر کنم.
شاید عجیب باشه ولی اگر احساس تنهایی می‌کنین و از هم صحبتی با کسی گریزان و مردد هستین، من هم تقریبا همینطورم و مشتاقم بیشتر باهاتون آشنا بشم.

خیلی ممنونم لطف دارین
ممنون از تعریفای خوبتون
ممنون از پیشنهادتون ولی متاسفانه من پیج شمارو فالو نداشتم و آشنایی با شما ندارم.
محمدرضا ...

من تنها افکار و احساسم رو بیان کردم، ای کاش فرصتی برای آشنایی داشتیم.

مرسی از توجه و پاسختون.

هوم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ماه
روشنی اش را
در سراسر آسمان
می پراکند
و لکه های سیاهش را برای خود نگه می دارد۰

رابیندرانات تاگور - کتاب ماه نو و مرغان آواره
Designed By Erfan Powered by Bayan