امید زیادی

  • ۱۲:۵۲

من ازونام که زیادی امید دارم به همه چیز مخصوصا آدما۰توی هرگونه رابطه از خانوادگی تا دوستانه و ۰۰۰ از انگشت های یک دست هم کمتر پیش میاد کاملا از چیزی قطع امید کنم۰مدام به هرچیزی فرصت میدم همش منتظر اینم یه تغییری ایجاد بشه که بتونم بدی هارو نادیده بگیرم و به خاطر همینم حتی تو بدترین آدم ها و چیزها بالاخره نهایتش یه خوبی پیدا میکنم و اونو تو ذهن خودم بزرگ میکنم که بتونم بدی هارو تحمل کنم و نادیده بگیرم۰ولی گاهی اوقات همین زیادی امیدوارم بودنم به خودم ضربه میزنه گاهی حتی تحقیر میشم ولی باز اون خوبیارو علم میکنم که این خوبیارو ببین قدرنشناس نباش اشکال نداره۰گاهی حتی دنبال معجزه م که اوضاع تغییر کنه۰شاید بخشیش به خاطر اینه که وقتی از کسی یا چیزی قطع امید کنم دیگه برام تموم میشه انگار توی وجودم میکشم اون اتفاق رو و یه بی حسی خاصی دیگه نسبت بهش پیدا میکنم که این تا مدتی حال خودمو بد میکنه۰بماند که توی رابطه ی خانوادگی یه بار با همین فرایند طولانی از یکی قطع امید کامل کردم و دست بر قضا تغییر کرد اون آدم چندوقت بعد و دوباره زنده ش کردم ولی خب اینبار با این تفاوت که بدی هاشو گوشه ی ذهنم گذاشتم که بدونم خیلی بهش نزدیک نشم که بتونه بهم ضربه بزنه۰داشتم میگفتم۰۰۰ حالا هم انقد که امید زیادی دارم ، دارم به خودم ضربه میزنم و خودمم میدونم امید واهی دارم ولی همش میگم نه خب بالاخره خوبی هم داره ولی میدونم که باید قطع امید کنم باید قبول کنم شکست خوردم باید بپذیرم آقا من باختم بابا گندش دراومده دیگه ولی خب هرچقدر هم که بگم باز یه سوسوی امید ته قلبم روشنه ۰۰۰کاش قلبم بفهمه باید گاهی قبل از اینکه دیر بشه قطع امید کامل کرد۰۰۰

  • ۱۳۶

از اتفاقات خوب :)

  • ۱۱:۵۸

از اتفاقات خوب امروز اینکه بعد از سالها انتظار رادیوبلاگیها آماده بشه و صدای خودت رو بشنوی درحالی که دست بر پیشانی میکوبی که خدایا بار الها چرا هرگونه دستگاه ضبط صدا با من لجِ و صدامو انقد بد میکنه :/

در هرصورت ولی باحال بود۰مرسی از بچه های رادیو :)

+لینک این بخش رادیوبلاگیها (کلیک)


از گذشته همین مارا بس۰۰۰

  • ۲۲:۴۶

از گذشته همین ما را بس که آقای پدر مثل همیشه توی اتاق نشسته باشد و رادیوی کوچکش را دم گوشش گرفته باشد ، رادیو فردا باشد و اندکی صدای موسیقی به گوش برسد ۰۰۰

  • ۱۰۷

شاهکاره :)))

  • ۰۰:۴۹

اومدم یکی از فیلمایی که پسرای ترم بالایی از آزمایشگاه گرفتن رو ببینم توی یکیش پسره از استاد میپرسه که این نمونه که الان گذاشتین سانتریفیوژ شه مال سکشن قبلِ؟ آخه گفتین باید ۴،۵ساعت بمونه توی فریزر بعد سانتریفیوژ شه۰استاد میگه آره این فریزر مال مرحله قبله اما ما الان ۵ دقیقه گذاشتیمش ولی گفتیم شما فکر کنید ۵ ساعت مونده۰بعد پسره میگه نتیجه میده استاد؟ بعد استاد با استیصال میگه ببینیم۰۰۰ و دست هاشو به حالت نمیدونم از هم دور میکنه :)))))

یعنی منفجر شدم:)))

ما ۵ دقیقه گذاشتیم اما شما فکر کنید ۵ساعت مونده :))))

لابد تهشم انتظار داری فکر کنن نتیجه ی درست هم گرفتن :)) :/

روز تولدم

  • ۰۲:۲۶

همیشه فکر میکردم روز تولدم فقط مال خودمه۰یجور قداست خاصی برام داشت مثله اسمم تا زمانی که توی راهنمایی دوستای صمیم اسمشون مثه من بود و تو دبیرستان یه سال ۴تفر تو یه کلاس یه اسم رو داشتیم۰حالا تاریخ تولدم هم تا سه چهارسال پیش که اتفاقی زمان بلاگفا رفتم پروفایل آقای رایمون رو خوندم شگفت زده شدم که دیدم روز و ماه و سال تولدمون یکیه و قداست تاریخ تولدم که فقط ماله منه از بین رفت :/ هنوزم وقتی روز تولدم میبینم اون پست میذاره توی وبلاگ و اینستاش دلم میخواد بگم این روز تولد منه حق نداری تصاحبش کنی :/ 

میدونم خیلیا تو یه روز به دنیا میان ولی خب نمیخوام چرا باید یکیشون وب نویس باشه که تو روز تولد من به دنیا اومده باشه۰اصلا قبول نیس :( اون زمانم که ازش پرسیدم فهمیدم که من طرفای ۷ صبح به دنیا اومدم ولی کامل طرفای ۱۲ ظهر بهش گفتم من ازت بزرگترم :))) بالاخره باید زهرمو یه جا میریختم :)))

تولدم الان نیست فقط تازه که متوجه شدم مهاجرت کرده بیان داغم تازه شد :)))

مویِ سپید

  • ۱۵:۱۵

دیگه موهای سفیدم تو این سن به حدی رسیده که میتونم بگم از موی سفیدم خجالت بکش :)))

لطفا ارث که میدین چیزای خوب بدین خب :/

آخه انقد خواب آور؟؟؟!!

  • ۰۱:۰۵

قطعا استاد اکولوژی بعدها از من به عنوان دانشجویی که همیشه سر کلاس چرت میزد یاد خواهد کرد :)))

اخه درس انقد کسل کننده و خواب آور؟ فکر کن من سر کلاسِ قبلش کاملا هوشیارم بعد سر کلاس این درس که میشینم یعنی میخوام بمیرم از خواب ۰جالبه که تنها منم اینجور نیستم و دوستمم اینجوره۰ واقعا سر درسش هی با خودم کلنجار میرم خودمو نیشگون میگیرم قبلش آهنگ گوش میدم هی این پا و اون پا میکنم سر آخر درحالی که سرم خیره به کتابه یهو چرتم پاره میشه و سرمو میارم بالا و میبینم استاد  درحالی که داره نگاهی بهم میکنه و توضیح میده و تو نگاهش اینه که آخه چرا انقد سر کلاس من چرت میزنی تو ؟؟؟؟ احساس شرمساری عمیقی در من نفوذ میکنه۰استاد شرمنده باور کن اصلا نمیتونم مقاومت کنم۰ای کاش شبا که خوابم نمیبره بیای واسم این درسو توضیح بدی ۰قول میدم راحت و زود بخوابم :))))

صبح

  • ۰۷:۵۴

میدونی خوبی صبح ها چیه؟ اینکه یه جوری صبح میشه که انگار نه انگار شبی هم بوده۰۰۰

به یاد پدرجان

  • ۱۷:۲۷

به یاد پدرجان که با این موسیقی هم خوانی میکرد۰۰۰

محمدرضا شجریان - مرغ سحر


روحت شاد :)

گریه نکن

  • ۰۳:۳۳

یادمه دبستان که بودم یه ضبط مشکی دوبانده داشتیم که نوار کاست میخورد۰بعضی وقتا که گریه میکردم داداش کوچیکه آهنگ گریه نکن ابی یا گریه کن سیاوش قمیشی رو میذاشت با صدای بلند منم تا وسطای آهنگ گریه مو ادامه میدادم ولی چون از بچگی عاشق موسیقی بودم ساکت میشدم گوش بدم به آهنگ گریه م رو یادم میرفت :))))

حالا امشب اتفاقی وسط گریه کردن آهنگ گریه نکن ابی رو دیدم و پلی کردم و مثه بچگیا تونست گریه ی منو بند بیاره۰برام عجیب بود :دی

ماه
روشنی اش را
در سراسر آسمان
می پراکند
و لکه های سیاهش را برای خود نگه می دارد۰

رابیندرانات تاگور - کتاب ماه نو و مرغان آواره
Designed By Erfan Powered by Bayan