- يكشنبه ۱۵ آذر ۹۴
- ۱۲:۰۸
- سفرنامه
- ۹۷
جاده ی طرقبه-آرامگاه امام زادگان دوقلو یاسر و ناصر بی موسی بن جعفر (ع)
در راه بازگشت- قطار-6:21 بامداد
قطار دارد به شهرمان نزدیک میشود.صدای خنده و شادمانی اعراب از راهروها شنیده می شود.هوا هنوز تاریک است ومیشود سوسوی چراغ های روشن را در جاهایی که زندگی جریان دارد دید...حالا مادرشوهر و عروسی که قصد رفتن به کربلا را داشتند و انسان های شریفی هم بودند لابد تا به حال به مرز مهران رسیده باشند و حاج خانومی که با شوهرش قصد ماندن پیش همسر و فرزند کوچک پسرشان که می خواهد پیاده راهی کربلا شود و پسرشان قرار بود بیاید ایستگاه دنبالشان لابد تا الان خانه پسرشان باشند و ما هنوز در راهیم و بعد از جداشدن از زندگی روزمره مان دوباره به زندگی مان برمیگردیم.حالا هوا رو به روشنی میگذارد و مامور قطار در حال جمع کردن سرویس خواب ها است و من آرزو دارم اتفاق های خوبی انتظار همه مارا بکشد و همه قدر زندگی راحتمان را بدانیم.
گاهی اوقات بعضی اتفاقا مثله یه خوابن ...
اونقدری مدتها منتظر وقوعشون بودی که دیگه تا اتفاق نیفتن و به چشم نبینی باورت نمیشه...
هرچقدر هم که بدونی داره اتفاق میوفته اونم با مدرک
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾
و ( به یاد آر ) هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد. گفتند: آیا در آن کسی را ( جانشین ) قرار می دهی که فساد می انگیزد و خون ها می ریزد؟! در حالی که ما تو را با توصیف به کمالات تسبیح می گوییم و ( از هر عیب و نقصی ) تقدیس می کنیم. خدا گفت: بی تردید من چیزی می دانم که شما نمی دانید.
(سوره بقره)