- جمعه ۲۷ بهمن ۹۶
- ۰۱:۴۳
دبستان که بودم عاشق ساختن کاردستی بودم۰عاشق وقتایی که با بابا میرفتیم مغازه ی خرازی و کلی انواع رنگای کاغذرنگی و مقوا و گواش و ابرنگ و قلم مو و ۰۰۰ رو واسم میخرید۰منم مینشستم به درست کردن و ساختن۰عاشق ساختن چیزای جدید و رنگی بودم۰همیشه ظهرا مینشستم پای یه برنامه که شبکه دو میداد و یه آقای سیبیلو کاردستی درست میکرد و منم درست میکردم همون روز و یکی دوسال بعدشم یه شبکه آلمانی برنامه کودک میدیدم که آموزش کاردستی های پیشرفته تر میداد و منم عاشقانه نگاه میکردم و درست میکردم و مقداری هم آلمانی یاد گرفته بودم حتی۰یه ماکت مشابه اژدها بود چندین روز طول کشید ساختنش با چسب چوب و کاغذ و فرم دادن چهره ش و در آخرم رنگ آمیزیش ۰ترسناک بود ولی من دوسش داشتم اما چندوقت بعد انداختنش مثه خیلی از کاردستی های دیگه م۰اون وقتا مثه الان نبود که خانواده ها بچه هاشونو تشویق کنن۰شایدم من اینجور بودم ولی کاش واسم نگهشون میداشتن تا حس نکنم کارم بیهودس۰وقتی تو راهنمایی یه ماکت خوشگل خونه مزرعه درست کردم و دادم واسه نمایشگاه مدرسه و اونا خرابشو تحویلم دادن واقعا غمگین شدم۰بعد ازون تاریخ دیگه این کارمو کنار گذاشتم۰با وجودی که هنوزم این چیزارو دوس دارم ولی حس میکنم دیگه بی فایدس۰۰۰
- ۱۵۱