?Why

  • ۰۵:۲۱

+اولین شب فروردین را چگونه گذراندی؟

-صبح شد و خوابم نبرد همچنان :/

  • ۱۳۴

سالی که گذشت و سال پیش رو۰۰۰

  • ۱۴:۲۲

خب خب ۹۶ هم تموم شد و بیایم ببینیم چه کردیم امسال۰۰۰

خب امسال هم روزای خوب داشت هم روزای بد ، هم خنده هم گریه ولی خب من میخوام از اتفاقات خوبش بگم۰۰۰

من از اول سال تصمیم گرفته بودم از اون جایی که به طراحی لباس علاقه دارم ، تا حدودی که میتونم چنتا استایل جدید واسه خودم اجرا کنم و جوری لباس بپوشم که دوس دارم که توش رنگ و طرح باشه و ازین سبک ساده و تیره ی لباسام خارج بشم۰راستش اولش برام خیلی سخت بود چون سالهای زیادی ترسیده بودم که اگر لباسام با طرح و رنگشون جلب توجه کنن و من تنها باشم برام مشکلی پیش بیاد ولی فهمیدم اشتباه میکردم و جز یکی دو بار که اونم با دعا به خیر گذشت که به نظرم ربطی به هیچی نداشت همه چی خوب بود و حتی دوستامم براشون جالب بود و دوس داشتن استایلای جدیدمو ۰

در واقع امسال با ترسم مواجه شدم و شکرخدا تونستم از پسش بر بیام و فهمیدم گاهی اوقات ما به خاطر حرف دیگران و افکاری که دیگران بهمون تحمیل کردن به خودمون سخت میگیریم و لذت خودِ واقعی بودن رو از خودمون میگیریم ولی وقتی خلافش عمل کنیم میفهمیم که یه عمر اشتباه فکر میکردیم۰به نظرم شما هم توی هر زمینه ای که دوس دارین بیاین یه ترس پنهانو کنار بذارین و برین سمتش و قطعا یه بخش های جدید از خودتون رو کشف میکنید که براتون جذاب خواهد بود۰

و همینطور کلی فیلم و سریال های خوب خارجکی دیدم ۰

حالا برای سال آینده تصمیم دارم با ترس های دیگه م مواجه بشم و سبک زندگی ای که خوشحالم میکنه و بهتره رو پیش بگیرم به امید خدا :)

سال خوبی داشته باشیم :)

  • ۱۱۱

دانلودگونه ۹

  • ۱۵:۰۹

معین - مخور غم گذشته

یکم فخر بفروشم واستون ؟ :)))

  • ۲۳:۰۱

چندماه پیش یکی دوروزی لینک پیام ناشناس گذاشته بودم اینستام که فقط دوستامن بعد یکی از دوستای دانشگاهم واسم نوشت منم بعدش برش داشتم چون جوابمو گرفتم :)))

آقاهه منظورش مسئوله ثبت نامه چون باهام فرانسه حرف زد وقتی فهمید چی میخوندم جوگیر شد :))

واویلا :))))

  • ۰۰:۲۷

من هفته ی پیش آخرین کلاسم سه شنبه بود و از همون روز که اومدم خونه یکی از بچه های دانشگاه یه کانال ساخته به اسم کراش دانشگاه و تا الان حدود ۲k ممبر داره و ازون روز کلی من سرگرم شدم با خوندن نوع کراش های خنده دار برخی دوستان و ابراز ناراحتی بعضیا مثه آگهی تبلیغاتی که من با قد و وزن فلان ترم فلان و رشته فلان موهام این رنگه بیاید روم کراش پیدا کنین :))))سوسک شم اگر دروغ بگم :)))) حالا همه اینا به کنار یه دخترم تایم داده من فلان شکلم بیاین فلان جای دانشکده بام حرف بزنین و تا الان چندنفری متقاضی دیدارش شدن :)))

حالا من فردا اولین روزیه که بعد از آغاز کانال میخوام برم دانشگاه استرس گرفتم که مثه گزارشگرا مشخصات و رنگ لباس و ظاهرم نره تو کانال انگشت نما شم یا حواسم باشه اگر کسی نگاهم کنه و گوشی دستش باشه داره آمارمو وارد کانال میکنه یا فوری فرار کنم یا باهاش برخورد فیزیکی کنم که نتونه سند کنه به کانال :))))

آدمِ گشنه

  • ۱۳:۲۲

همیشه وقتایی که سر غذا خوردن اذیت میکردم که اینو نمیخوام و اونو میخوام و ۰۰۰ پدرجان میگفت آدمِ گشنه سنگم میخوره و منم اصلا به حرفش اعتنا نمیکردم ولی از زمانی که دانشجو شدم کاملا به حرف پدر جان ایمان آوردم ۰باشد که رستگار شوم :))

 + دیروز تولدم بود ۰ روزی که واسه من مقدسه از بچگی ۰ صبحش حالم خیلی بد بود و کم مونده بود از درد جسمی گریه کنم ولی با حال بد و قرص رفتم دانشگاه و سرکلاس خوب شدم و طرفای ۷ونیم عصر رسیدم خونه در حالی که به شدت خسته بودم و با سفارش قبلی خودم پیتزا درست کردیم و به زور برادرو فرستادم کیک بگیره بعد یادش رفت شمع بخره بعد دو ساعت برادرو به زور فرستادم شمع بخره :/

شماهارو واسه تولداتون سورپرایز میکنن؟ اف بر شما نامردا :)))

اپ دلخواه

  • ۱۵:۴۶

هرچقدر هم که علم پیشرفت کنه بازم تا زمانی که اپی ساخته نشه که بتونه چراغ اتاقو خاموش کنه که مجبور نباشی از تو خواب پاشی چراغو خاموش کنی و بتونه دره اتاقم ببنده و دکمه آیفونم بزنه در کوچه باز شه من هنوز راضی نیستم۰این از من :/

قبلا آرزوم بود که ۰۰۰

  • ۰۰:۴۹

خب من یه صفحه به وبم اضافه کردم به اسم قبلا آرزوم بود که۰۰۰

توی این صفحه میخوام چیزایی که از بچگی تا به حال آرزوم بودن و حالا برام اتفاق افتادن هرچند کوچیک رو اونجا بنویسم۰ تا حالا پنج تاش رو به خاطر آوردم و هر وقت بازم یادم بیاد بهشون اضافه میکنم تا هروقت حس منفی بر من روی آورد به یاد بیارم یه روزایی آرزوی این روزهامو داشتم و یادم نره همیشه شکرگزار باشم :)

  • ۱۱۱

بشنویم۰۰۰

  • ۲۱:۱۵

بشنویم

آدما

  • ۱۳:۲۵

آدما گاهی که حالشون خوب نیست یا از نظر روحی تو شرایط بدی باشن ممکنه حرفایی رو بزنن که در حالت عادی وقتی حالشون خوبه خودشون میدونن حرفاشون چرت و پرته و حرفای خودشون رو قبول ندارن ولی اون لحظه دلشون میخواد از عالم و آدم شاکی باشن و حرف میزنن ۰اون زمان اونا نیاز به کسی ندارن که هی گوشزد کنه حرفات چرته حرفات فلانه ۰اون زمان اونا نیاز به گوش شنوایی دارن که فقط بشنوه و مختصر حرفی و به کل فراموش کنه چی گفته و چی شده۰که همچین آدمی پیدا کردنش خیلی سخته۰

دوم دبیرستان که بودم یه دوست داشتم که از راهنمایی هم کلاسی و دوست بودیم۰همیشه سر یه میز مینشستیم۰اون سال به دلایلی که اونم خبر داشت توی شرایط روحی خوبی نبودم و چندباری مختصر بهش اس ام اس دادم۰چندروز بعد توی یه جمعی از بچه ها توی مدرسه بودیم حرف میزدیم یهو برگشت به اون یکی از بچه ها گفت مهسا هم همش حرفایی میزنه که آدم ناراحت میشه۰اون لحظه یهو شوک شدم۰تمام رفاقت اون چهارسال و خوشیا و خنده هاشو به حساب نیاورد و فقط اون چندروز و چندبار شد همش که من ناراحتش کردم۰ازون روز به بعد دیگه باهاش صمیمی نبودم حرفای دلمو نزدم و رابطه م شد چند ماهی یا سالی یه بار سلام احوالپرسی و چه خبر و تمام۰

خواستم بگم قبل از اینکه حرفی بزنید حواستون به حال طرف مقابل باشه۰همین۰

  • ۱۱۵
ماه
روشنی اش را
در سراسر آسمان
می پراکند
و لکه های سیاهش را برای خود نگه می دارد۰

رابیندرانات تاگور - کتاب ماه نو و مرغان آواره
Designed By Erfan Powered by Bayan