ذهن من

  • ۲۳:۲۴

ذهن من بعضی وقتا مثه این بچه های لجوج میشه که هی میخوای نگهش داری یه کار کنه بعد هی دست و پا میزنن تا ولشون کنی برن کاری که دوس دارن انجام بدن۰۰۰حالا حکایت حالای منه که تا ۶عصر دانشگاه بودم و حالا ذهنمو نشوندم پای جزوه بیوشیمی هی بهش میگم آخه قربون برم فدات شم دخترم تصدقت برم زیاد که نیس دو سه صفحه س بشین بخون تموم میشه برو بخواب و از ساعت ۹تا الانی که ۱۱ باشه هی میره تلگرام میخونه آهنگ گوش میده هی چشماشو میماله که گولم بزنه خوابم میاد و من میدونم تا بره تو رختخواب خوابش میپره و من مدام دارم باهاش کلنجار میرم و در آخر که میبینم مهربونیام بی فایده س تهدیدش میکنم میگم ببین فردا استاد میپرسه نخونی بپرسه ازت ضایع میشی آبروت میره اصلا به من ربطی نداره۰۰۰ذهن منم لب و لوچه شو آویزون میکنه و در حالی که نگاه غمگینش به منه میگه خب باشه ولی اصلا دوست ندارم اه اه اه :))))))

ترتیب ذهنی

  • ۲۱:۵۰

از بچگی یادمه برخلاف داداشام خیلی منظم و مرتب بودم۰یادمه انگار یه جور نظام توی ذهنم حس میکردم که باید همه چیز رو دسته بندی و مرتب کنم تا بهتر بتونم بهشون دسترسی داشته باشم و این کار حس خیلی خوبی بهم میداد۰

یادمه دبستان بودم لباسای کشومو میریختم بیرون و همه رو تا میکردم و هر مدل لباس رو یه جا میچیدم۰این دسته بندی کردن رو توی وسایلم هم داشتم ۰چندسالی میشد که ذهنم آشفته بود و به طبع نظم طبیعی من هم کمتر شده بود و الانشم خیلی وقتا مثله حالا لباسامو و وسایلم آشفته دورم ریخته شده و وقت ندارم مرتبشون کنم ۰

این دو سه هفته بعد از مدتها تونستم  آهنگ ها و ویس های گوشیم رو دسته بندی کنم تا توی هر مودی که بودم و بعضی موضوعات خاص رو راحت تر پیدا کنم و حالا میبینم من ۲۹دسته درست کردم !!!واقعا شگفت انگیزه:)))

حالا من یه عادتی هم دارم که چیزایی که خوشم میاد رو جمع میکنم از اسم کتاب خوب و آهنگ خوب و متن خوب و ۰۰۰حالا که علم پیشرفت کرده!!توی تلگرام اینارو واسه خودم فوروارد میکردم ولی میبینم انقدر دارن قاطی پاتی میشن که نمیشه پیداشون کرد برا همین تصمیم گرفتم یه کانال بزنم برای خودم و اینارو مرتب تر بذارم اونجا و گذاشتن آهنگایی که دوس دارم اونجا واسم راحت تره۰۰۰

  • ۱۰۸

آلرژی پاییزی :/

  • ۱۳:۲۱
توی شهر ما یه بازه ی زمانی وجود داره بین آغاز پاییزو خوب شدن هوا و بارش اولین بارون و دقیقا همین بازه ی زمانی آغاز آلرژی منه :/
پارسال که از اواخر شهریور تا اوایل آبان من آلرژی داشتم حالا باز خداروشکر امسال تازه دو سه روزه اینجور شدم و همه علایم خارش بینی و چشم و آبریزش بینی و تب رو همزمان تجربه نمیکنم ولی باز هم نمیدونم پاییزو دوست بدارم یا ندارم؟ :/
  • ۱۱۰

دانلود گونه ۸

  • ۲۰:۱۷

دانلود آهنگ آرمان گرشاسبی-شب

کِی اینقدر بزرگ شدم؟!!!

  • ۱۹:۳۰

نمیدونم کِی بود که دیگه بزرگ شدم ۰کِی بود که انقدر عاقل شدم که چیزی رو به زور از خدا و زندگی نخوام و همه چی رو بسپرم دست سرنوشت و به خدا توکل کامل کنم۰۰۰

کِی بود که دیگه وقتی احساس کردم اتفاق بدی واسم افتاده نشینم گوشه گیر شم و فقط گریه کنم و تو این مواقع تلاش کردم خودم ،خودم رو نجات بدم هرجور شده و به زندگی برگردم۰۰۰

کِی شد که دیگه من اون مهسای خجالتی نبودم و یاد گرفتم از حقوقم دفاع کنم و اگر دیدم داره بهم ظلم یا توهین میشه ساکت نمونم و حرف بابا همیشه تو گوشم باشه که نترس حرفتو بزن و یادم داد قبل حرف زدنای مهم چطور خودمو آروم کنم که بتونم راحت حرفامو بزنم۰

کِی شد که دیگه تونستم تشخیص بدم فلانی عاقلِ و حرفاش حقیقت داره و فلانی داره به هر دلیلی دروغ میگه و تظاهر به خوب بودن میکنه حتی اگر استاد دانشگاهت باشه۰

+ شنبه وقتی اون استاد روانی رسما داشت به همه ی ما توهین میکرد ازون جمعیت همه سکوت کردن و این من بودم که پاشدم تا از دانشم دفاع کنم و با خنده به استاده فهموندم چقد احمقِ و تلاش میکرد منو ضایع کنه ولی هربار با خنده بدون بی احترامی بهش فهموندم ماها احمق نیستیم و وقتی کشوندم پای تخته که ببینه واقعا حرفم راسته که ادعای فهم دارم یا نه و تونستم به خوبی بهش ثابت کنم حرفاش مزخرف بوده به دانشجوها گفت واسش دست بزنید واسه شجاعتش چون هیچ کدوم از شما شجاعت اینو نداشتین و همه ی شما سکوت کردین۰۰۰و اولین کار مهمم بعد از بیرون اومدن از اون کلاس حذف اون درس بود :)


آیه ای در وصف حال

  • ۰۳:۵۵

رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا 

پروردگارا و آنچه را به آن تاب و توان نداریم بر ما تحمیل مکن گناه ما ببخش و مارا بیامرز و بر ما رحمت آور


+بخشی از آیه ی ۲۸۶ سوره ی بقره



مهسای من

  • ۱۹:۰۵

وای اصلا توی پست خودم نمیگنجم که به یکی از آرزوهام رسیدم :)))

همیشه دوست داشتم یه اهنگم واسه مهسا بخونن حالا اتفاقی از طریق دوستم که اونم اسمش مهساس متوجه شدم یه اهنگ خونده شده واسه مهسا :دی

محسن منفرد- مهسای من

+الان سرچ کردم میبینم چنتا آهنگ دیگه هم هست واسه مهسا و من خبر نداشتم این همه مدت :/

ازچه کسی بیشتر میترسی؟!

  • ۰۰:۴۴

امروز داشتم فکر میکردم که اگه ازمن بپرسن ازچه کسی بیشتر میترسی میگم خودم۰چون گاهی اوقات اصلا نمیتونم خودمو پیش بینی کنم۰مثلا بعضی وقتا با خودم فکر میکنم که اگه تو فلان موقعیت قرار بگیرم این ری اکشن رو نشون میدم ولی وقتی تو موقعیتش قرار میگیرم اصلا کارایی میکنم و حرفایی میزنم که اصلا واسه خودمم جای تعجبه۰حتی شده کارایی کردم که قبلش گفتم صدسال من همچین کاری نمیکنم ولی توی موقعیتش انجامش دادم۰بعضی وقتا که یادم میاد تو فلان موقعیت فلان ری اکشنو انجام دادم خودم از تعجب چشامو میبندم که نه نه این من نبودم ۰

خلاصه خودم برای خودم از همه ترسناکترم۰

  • ۸۱

تلخه

  • ۰۰:۲۳

گاهی اوقات هم هست که توی شرایطی قرار میگیری یا اتفاقی واست میوفته که اونقدر تلخ و بد و دردناکه و برات سنگینه که ترجیح میدی سکوت کنی و حتی نمیخوای برای کسی تعریف کنی که چی شده که باز یادت بیاد دقیقا چه اتفاقی افتاده و فقط تلاش میکنی هرجور شده فقط فراموش کنی اون اتفاق تلخ رو۰۰۰

+فیلم دلتنگی های عاشقانه رو با مامان دیدم۰از جایی که جنگ شروع میشد بعضی جاهاش خیلی شبیه زندگی ما بود و مامان هم میگفت اینو و من تو تعجب بودم که کسی که تجربه نکرده چطور میتونه این اتفاقات رو انقد دقیق بدونه و تهش دیدم نوشته براساس کتاب همسرشهید بوده۰توصیه به دیدنش نمیکنم چون برای ما دیدنش خیلی تلخ ولی واقعی بود۰

نرمال نیست :)))

  • ۱۹:۱۳

اینکه خانوادم چندماهه به نحوه های مختلف میخوان راضیم کنن از موقعیتم استفاده کنم و برم خارج از کشور درس بخونم و دیگه بمونم اونجا و من مقاومت میکنم که نمیتونم بمونم حس میکنم نرمال نیست۰مگه معمولا نباید برعکس باشه؟:)))

ماه
روشنی اش را
در سراسر آسمان
می پراکند
و لکه های سیاهش را برای خود نگه می دارد۰

رابیندرانات تاگور - کتاب ماه نو و مرغان آواره
Designed By Erfan Powered by Bayan