- شنبه ۱ ارديبهشت ۹۷
- ۱۰:۰۱
آهنگ حسین وفادار - ای یار ای یار
+یه آهنگ با حال و هوای جنوبی که هربار میشنوم انگاری یه گروه موسیقی از مردم محلی نشستن کنار دریا دور آتیش و میخونن و دست میزنن و از زندگی لذت میبرن :)
- شنیدنی
- ۱۲۳
آهنگ حسین وفادار - ای یار ای یار
+یه آهنگ با حال و هوای جنوبی که هربار میشنوم انگاری یه گروه موسیقی از مردم محلی نشستن کنار دریا دور آتیش و میخونن و دست میزنن و از زندگی لذت میبرن :)
پارسال یه فیلم هندی دیدم که برخلاف مرسوم سینمای هند ،سبک جدیدی داشت و از اون جایی که فرهنگ ایران و هند شباهت هایی داره خیلی شبیه به دغدغه ی دختران اینجا بود و ماجرای یه دختره که به دلیل اتفاق هایی میره پیش روانشناس و اونجا ماجرا جذاب میشه و من این قسمت هاشو چندین بار دیدم و خیلی دوس داشتم۰مخصوصا قضیه ی صندلی که مطرح کرد و من تا به حال به روابط از این زاویه نگاه نکرده بودم و خودم هم چیزهایی یاد گرفتم از فیلم۰
چندتا از دیالوگ های فیلم رو که دوس داشتم توی ادامه ی مطلب میذارم۰
میخوام درد و دل کنم و پرده بگشایم از یه ویژگی خودم که دوستش نمیدارم ۰
توی همون فصل اول how i met your mom که دیدم یه جاش میگه مادرم گفته از ساعت دو شب به بعد هیچ کاری نکن چون قطعا گند میزنی۰
حالا وضعیت منه نمیدونم چندنفر توی دنیا وجود دارن که شبیه من باشن که شبا به شدت احساسی میشن و همزمان ذهنشون انقدر به همه چی فکر میکنه که قابلیت چرند گوییش به بی نهایت میرسه۰یعنی من اگه ساعت دوازده شب به بعد میخوابیدم و گوشی دم دستم نبود خیلی از اشتباهات زندگیم رو مرتکب نمیشدم و خیلی حرفارو به خیلی ها نمیزدم که منی که انقد حساسم به همه چی هی خودخوری نکنم که تو که حالت خوب نبود چرا به فلانی این حرفو زدی که اگه اصلا حرف نمیزدی اینجوری نمیشد و فلان میشد۰کلا دوازده شب که شد باید خودمو بیهوش کنم که از این بعد پیش وجدان خودم حداقل آسوده باشم :/
دردسری دارما :/
بار الها ارحمنی :/
یکی دوسالی میشد که این عکس رو که توی حیاط خونمون گرفته بودم نگهش داشته بودم۰تا دیروز که اتفاقی دیدمش و این جمله واسه وصفش به ذهنم رسید۰
+خواستم از همگی تشکر کنم بابت لطف هایی که بهم داشتین توی پست وبلاگ تکونی و چقد خوب شد که بهانه ای شد تا بیاین و باهام صحبت کنین و خداروشکر که شماهارو دارم و انقد خوب راجع بهم فکر میکنین:)
خوشحالم که وبلاگ نویسی میکنم و انقدر دوستای خوبی از این طریق پیدا کردم ۰چقدر خوبه که هستین۰خدارو شکر:)
چندشب پیش یه فیلم کوتاه دیدم که یه نفر توش افتاد و به حدی خنده دار بود که چندین بار دیدمش و اشکم درومد از خنده چون هربار میدیدم یه جزییات بیشتری از حرکاتشون رو متوجه میشدم :)) (این فیلم)
خلاصه گذشت و فرداش قبل ظهر از اتوبوس پیاده شدم و خیلی شیک و خرامان داشتم به سمت ورودی دانشگاه حرکت میکردم و داشتم فکر میکردم کوله م رو تو چه حالتی بذارم و دستمو چجور بگیرم بهتره(تا این حد به جزییات فکر میکنم :/ ) که یهو پام گیر کرد به سنگ فرش بالا اومده ی پیاده رو و یهو با جیغ گفتم عههه و به حالت افتادن نیم خیز شدم ولی خودمو گرفتم و دقیقا همون لحظه همین کلیپ اومد جلو چشمم و و چنان خندم گرفته بود و در همین حین یکی ازین پسرای بادی بیلدینگیه شیک هم داشت کنارم عقب تر میومد و میدونستم این صحنه رو دیده و یهو دید من میخندم سرعتشو چندبرابر کرد و خیلی جدی رد شد رفت و من به حدی خندیدم به خودم که آه این مرده توی کلیپ منو گرفته گفتم الان همه میگن خل شده تنهایی میخنده :))) حالا امشب باز چندبار دیدمش و امیدوارم منو ببخشه و دیگه آبروم نره :))
خب بالاخره پروژه ی وبلاگ تکونی منم به اتمام رسید۰این مدت همه ی پست هامو چک میکردم و برچسب میزدم و اونایی هم که دوس نداشتم یا غمناک بودن از حالت انتشار خارج یا حذف کردم ۰من یادم رفته بود روزی که این وبلاگو ساختم با خودم عهد بسته بودم توش ناراحت کننده ننویسم ولی نشد و حالا میخوام عذرخواهی کنم از کسایی که این مدت منو میخوندن و اگر پستی باعث ناراحتیشون شد امیدوارم منو حلال کنن۰
+راستی ای دنبال کنندگان خاموش بیاین اعتراف کنید ببینم خاموش چراا :دی
+خیلی دلم میخواد بدونم اونایی که یه مدته منو میخونن منو از نوشته هام چه شکلی تصور میکنن؟روحی و همه چی۰دوس دارم بدونم:دی
+من هم توی کانال هم اینستا یه سری از بلاگرا رو دنبال میکنم و حتی تو فصاهای مختلف شده باهاشونم صحبت کردم و هرجا منو جداگونه میشناسن تاحدودی۰چندوقت پیش واسه بانوچه رو کردم که با سه آیدی مختلف توی بلاگ و کانال و اینستا دارم فالوش میکنم و باهاش حرف میزنم ولی نمیدونه همشون منم :)))خیلی باحال بود کلی شگفت زده شد :)))
+تازه فهمیدم استفاده از کلمات کلیدی سقف داره و اگر بخوام همه رو نمایش بده باید بخرمش :/نشستم دوباره واسه همه موضوع زدم :))
یکی از اتفاقات جالب زندگیم زمانی بود که فرانسه میخوندم۰منو داداشم و آجیم یه دانشگاه بودیم۰من سال اول کارشناسی ،داداشم سال اخر ارشد،خواهرم سال اول ارشد بود۰ بعد جالبیش اینجاس با وجود اینکه اجیم دانشگاهش سوا بود چون دانشکده پرستاری بود ولی دانشکده هامون روبرو هم بود و یه فضای سبز و جاده بینشون بود برا همین بعضی روزا باهم میومدیم دانشگاه و حتی داخل هم با هم بودیم و من میومدم اینور جاده دانشکده خودم و یه وقتایی هم میدیدم اجیمو که حواسش نبود :دی
یه روزا هم با داداشم میرفتم و برمیگشتم با ماشین و یه بار حراست دانشگاه گیر داد الکی فکر کرد دوستیم و داداش نشون داد که واسه ماشین کارت گرفته ولی کارت دانشجویی منو خواست منم فقط یه برگه انتخاب واحد داشتم هنوز بهمون کارت نداده بودن برگمو درآوردم نشون دادم از تو ماشین بلند گفتم ترم اولم :)))داداشم ترکیده بود میگفت نگووو آبرومون رفت :)) تا گفتم ترم اولم باز کرد درو رفتیم داخل خلاصه :))
روزای خیلی خوبی بود :)
میدونی گاهی فکر میکنم ای کاش آدما میتونستن بدون محدودیت زمان و مکان و جنسیت و پول و دین و تمام چیزهای محدود کننده ،خود واقعیشون باشن۰اون شخصی که توی آرزوهاشون دارن ،اون تصوری که توی ذهنشون از خودشون دارن و به نظرم اگر اینطور بود دنیا خیلی جای قشنگتری میشد۰
توی ورودیمون یه پسر هست ازین افراد که خیلی سر کلاس جواب استاد میخواد بده که یعنی من خیلی بلدم و گاهی چرت و پرت هم میگه و یه صدای خاصی داره که واقعا رو اعصاب منه۰
خلاصه توی محوطه دانشگاه داشتم با دوستم راه میرفتم که حرفش درومد گفتم الان با فلانی کلاس دارم اصلا حوصله صداشو ندارم یهو نیشخند زد گفت وای یه چیزو برات تعریف نکردم۰گفتم چی؟گفت سال اول با همین پسره آزمایشگاه جانوری داشتم بعد استاد داشت میگفت که مثلا فلان پرنده نوکش این شکله روی تغدیه ش تاثیر داره ،فلان پرنده بالش این شکله روی سرعتش تاثیر داره و۰۰۰ بعد یهو همین پسره خیلی جدی به استاد گفت: استاد جغد که صورتش گرده چه تاثیری تو زندگیش داره؟؟
:))))))))
میگه استاد فقط میخندید گفت آخه چه تاثیری میتونه داشته باشه خب شکل صورتشه دیگه :)))))
میگه تا اخر کلاس استاد هی یادش میوفتاد هی میخندید:)))
خب آقای محترم مجبور نیستی هی علوم فاخرتو تو چشم و چال همه کنی کمی سکوت کن فرزندم چرت و پرت چرا میگی آخه :)))
همون اوایل دوستم بهم گفت آخه چرا اینکارو کردی؟تو دانشگاه به اون خوبی رو ول کردی اومدی اینجا آخه؟
بهش گفتم مثل اینه که توی یه جای خیلی لوکس یه غذای ساده بخوری یا تو یه جای معمولی یه غذای خیلی خوب بخوری۰تو انتخابت کدومه؟
هنوزم بعد دوسال میگه عجب چیزی بهم گفتی کاملا توجیه شدم :))