- چهارشنبه ۱۰ شهریور ۹۵
- ۱۶:۵۲
6سالی میشه که جسته گریخته وب نوشتم و وبلاگهایی هم داشتم که پاکشون کردم.توی این مدت آدم هایی رو پیدا کردم که با نوشته هاشون ،افکارشون و قصه های زندگیشون همراه شدم بهشون وابسته شدم با بعضیاشون خندیدمو با بعضیاشون همدردی و گاهی غصه خوردم و گاهی تلاش کردم بهشون کمک کنم و گاهی اونا بهم کمک کردن.افراد زیادی منو نمیشناسن چون دیگه تصمیم گرفتم خیلی نزدیک وب نویسا نشم که باز نشه مثه چندتا ازین دوستای خوبه وب نویسم که گفتم که یک دفعه گذاشتن و رفتن و من موندم و یک دنیا علامت سوال....
دختر گندمگون(سمی)
نبات(آبنبات)
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده(ته تغاری)
وقتی به یک مرد مبتلا می شوم(سپیده)
وقتی عشق در می زند(memul) وبعدش دو تن خیس از عرق عشق
این شهر تا همیشه بوی ما رو میده(مهسا)
هنوزم که هنوزه گاهی میرم و به وب هاشون سر میزنم شاید که برگشته باشن ولی خبری نیست ...
- ۱۲۰