- چهارشنبه ۳۰ تیر ۹۵
- ۱۵:۴۵
دچار یک حس عجیبی شدم این روزها...
احساس میکنم خیلی بیهودس یه سری کارا که واسه خیلی هامون عادی شده یا تبدیل به عادت شده...
مثلا همین وب نویسی .خب چه اهمیتی داره که من بنویسم که چه برمن گذشته و یه سری بخونن و نظر بدن یا کسه دیگه بنویسه و من بخونم؟خب چه اهمیتی داره فلان دوست یا فامیل یه وب نویس بهش چی گفت یا مثلا چی خورده و کجا رفته و...؟اینا همش چه اهمیتی داره؟خب من بدونم یا دیگران چه دردی دوا میشه؟خب اصلا روزای ما ثبت بشه که چی بشه؟قطعا اگر اتفاق بدی بوده در آینده ای که فراموشش کردیم یادآورش قطعا آزارمون خواهد داد و اگر خوب باشه ما دلمون میخواد واسه خودمون نگهش داریم که مثلا خدایی نکرده کسی که اون خوشیه مارو نداره دلش نسوزه و غصه نخوره.
اصلا تمام این ها به کنار،واقعا این همه وقتی که برای نوشتنه آنچه برما گذشته و خوندنش برا دیگران ارزشش رو داره؟اصلا واسه چی یه عده بیان کامنت بدن و هی بیان چک کنن جواب کامنتشون چی گفته وب نویس یا فلانی در جواب فلانی چی نوشته.واقعا بیهوده نیس؟اصلا چند نفره ما وقت مشکل به آدمای وبمون پناه آوردیم یا تونستن به دادمون برسن؟اصلا این داستانا برا خوشگذرونیه یا تخلیه ی روحی روانی یا چی؟
احساس میکنم این کارا بیهودس.خیلی هم بیهوده...البته به نظرم یه اندک شماری هم هستن که لابه لای نوشته هاشون میشه درس زندگی هم گرفت.بیشتره منظورم با روزانه نویسیه.
مصداق این موضوع راجع به دنبال کردن عکسهای بازیگرا یا دوستا وفامیلای دوری که شاید چندین ساله همو ندیدیم و به اقتضاش شاید هیچ وقتم همو نبینیم هم هست.
- ۱۲۰