- يكشنبه ۱ خرداد ۰۱
- ۱۳:۰۷
امتحانای پایان ترممون نزدیکه و من کلی جزوه ننوشته و درس نخونده دارم. اینجا اون بهشت برینی نبود که انتظارشو میکشیدم. بیشتر از توانم داره بهم فشار روحی روانی وارد میشه. توی این چند روز بارها به مردن فکر کردم که نمیخوام دیگه ادامه بدم. دیروز از شدت استرس تپش قلب گرفتم و امروز هم به معده م زده و افتادم یه گوشه رو تخت و نمیتونم پاشم. صبح که پاشدم هم اتاقیم اومد گفت خوبی؟گفتم اره. گفت مطمئن باشم؟ گفتم دیگه چیکار کنم... آدم بیشتر میشکنه وقتی آدمایی که روی حضورشون تو روزای سختت حساب کرده بودی درست تو همون روزا تنهات میذارن.
- ۵۰