- چهارشنبه ۱۱ مهر ۹۷
- ۲۲:۴۱
یکی از چیزایی که وقت امتحان بهم انگیزه میده درس بخونم اینه که یادم میوفته به یکی از امتحانای آخر ترم فرانسه م۰۰۰
حتی یادمه سمت راست، وسطای کلاس روی یه صندلی تکی نشسته بودم۰ توی کلاس ته سالن طبقه بالا ۰ چشمتون روز بد نبینه من تازه سه ماه بود کلا فرانسه یاد گرفته بودم ولی خب قطعا استادای دانشگاه براشون مهم نبود و سه چهار صفحه کامل فرانسه گذاشتن جلوم تشریحی ۰ فقط خدا داند حال اون لحظه م رو :|
اصلا قابل مقایسه با سادگی انگلیسی نبود تشخیص اون همه نکات شخص و گرامر و بعد از تشخیص، ربط دادن و جواب دادن بهشون ۰
سر جلسه فقط کم مونده بود بزنم زیر گریه :))
همونجا نشستم به گفت و گو با خودم گفتم مهسا من تورو میبرم رشته ای که دوس داری ولی امروز یادت باشه۰ آدم باش قدر بدون درس فارسی میخونی فارسی جواب میدی چه سختی داره آخه زبان خودته دیگه نبینم غر بزنی ها :|
همینقدر خشن برخورد کردم با خودم و اومدم بیرون از کلاس :))
امتحان عملیم رو هم نگم که فکر میکردم فردا یا پس فرداس در صورتی که همون روز بود ۰ حدود ساعت دو ظهر بود رفتم دراز بکشم چراغم خاموش کرده بودم دیدم دوستم زنگ میزنه گفتم ای بابا باز سوال داره ۰ آقا گوشیو برداشتم دیدم با استرس میگه پس تو کجایی اسمتو صدا زدن برا مصاحبه چرا نیومدی؟؟
قیافه من دیدنی بود گفتم مگه امروزه ؟؟ گفت دیوونه پاشو بیا نفر اول بودی بدو خودتو برسون تا بچه ها دارن مصاحبه میشن ۰ منم انقدر تند تند و با استرس آماده شدم رفتم هنوز چند نفر مونده بودن رفتم تو حالا دوتا استادا نشسته بودن منم عذرخواهی و اینا هم به فرانسه بعد نشستم شروع کردن حرف زدن منم هنوز قلبم میزد تو ذهنم ترجمه میشد میخواستم حرف بزنم ذهنم پاک و سفید شده بود نگا میکردم فقط :)) انقدر استادا بد نگام کردن دیگه به هر زوری بود چسبوندم به هم یه چیزایی گفتم ولی خب قطعا نمره خوبی هم نگرفتم ولی درس عبرتی شد که قدر درس خوندن به فارسی رو بدونم :دی
- دانشگاه طور
- ۱۴۵