- دوشنبه ۱۵ مرداد ۹۷
- ۰۳:۲۶
میدونی ؟ بالاخره باید یکی باشه که اندازه ی من دیوونه باشه ۰
یکی که پایه باشه واسه دیوونه بازیام و خنده های از سر مسخره بازیم ، از جنس همون خنده های سر کلاسِ درس که هر چیزی میتونست دلیل خندمون باشه حتی یه باکتری ساده۰۰۰
یکی که قبل از اینکه دلش بخواد زنش باشم ، منو به عنوان رفیقش ببینه ۰
یکی که جلوش خودم باشم و نخوام نقش یه همسر باوقار و خانم !!! رو بازی کنم و توی نقشم فرو برم۰۰۰ باید بدونه من اگه روزی خودم نباشم دیگه روحم میمیره۰۰۰
باید بدونه من از همون نوجوونی وقتی واسه بار اول توی حدود ۱۴سالگی رفتم پارک دانشجو و ساختمون تئاتر شهر رو دیدم چقدر دلم میخواست واسه یه بارم که شده برم و تئاتر بازیگرای محبوبم رو ببینم ۰۰۰ که بعد از اون سال ، هربار که از پنجره ی هتل به بیرون خیره میشدم اولین چیزی که چشممو میگرفت تابلوی تئاتر روبروی هتل بود ۰۰۰
یکی که بدونه وقتی از کنار علوم پزشکی دانشگاه تهران رد میشدم و گالری نقاشی رو دیدم چقدر دلم پر میکشید که برم داخل ، از میون اون گل و سبزه ها رد شم و گالری رو ببینم و محو شم تو اون فضا۰۰۰
یکی که بدونه من یکی از لذت های زندگی واسم دیدن فیلم توی سینماس ۰۰۰
یکی که پایه باشه واسه دوتایی دیدن فیلم و سریالای خارجی وقتی روی کاناپه جلوی تلویزیون لم دادیم یا جلوی تلویزیون دراز کشیدیم و از سرما پتو رو تا خرخره بالا کشیدیم۰۰۰
باید یکی باشه که بدونه چقدر کنسرت رفتن واسم جذابه و بتونه هربار با گرفتن بلیط کنسرت خواننده ی محبوبم سورپرایزم کنه۰۰۰
یکی که بدونه وقتی اول بار ، پارک لاله و پارک ساعی تهران و اون حجم سرسبزی و درختایی که توی شهر خودمون رشد نمیکنن رو دیدم چقدر مجذوب اون فضاهای قشنگ شدم و چقدر دیدن بیدمجنون کنار درخت کاج وقتی کلاغا قار قار میکنن و گربه های تپل خوشرنگ بین چمن ها میچرخن و هوا یه نموره سرده واسم جذابه که دست هام رو ببرم تو جیبم و پا بکوبم روی برگای خشک و نارنجی قهوه ای که اون قدر قشنگ روی زمین جمع شدن و هربار کلی ذوق کنم و بخندم از صدای خرد شدن برگای خشک زیر پام و برام مهم نباشه به خاطر این حرکتم هی توی پیاده روهای ولیعصر جهت عوض کنم و نگاه عجیب آدمارو متوجه نشم۰۰۰
یکی که از میدون ولیعصر دستشو بگیرم و بتونم گولش بزنم که پارک لاله نزدیکه و تا بلوار کشاورز پیاده ببرمش ۰۰۰
یکی که بدونه من چقدر کتاب خوندن رو دوس دارم و چقدر کتابام واسم عزیزن۰۰۰
یکی که بدونه من یه وقتایی دلم میخواد توی سکوت و تنهایی و تاریکی ، توی اتاق تنها باشم و چندساعت توی خودم غرق شم و اینجوری آرامش بگیرم۰۰۰
باید یکی باشه که وقتی یه روز ، مثل امشب ، میزنم زیر گریه و به هق هق میوفتم ازم دلیل نخواد ۰ فقط شونه شه واسه گریه هام۰۰۰ که اگه مقاومت کردم و گفتم ولم کن ، بدونه یعنی ولم نکن ، تنهام نذار ، الان بیشتر از همیشه بهت نیاز دارم و سفت بغلم کن۰۰۰
- باید یکی باشه
- ۱۸۳